زبان اشاره ی انگلیسی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[ریاضیات] اندازه ی علامت دار [آمار] اندازه علامت دار
[کامپیوتر] عدد دارای علامت ؛ عدد علامت دار [ریاضیات] عدد علامت دار، عدد جبری
[ریاضیات] رتبه ی علامت دار
[کامپیوتر] آشکار گر کیفیت سیگنال
امضاء کننده سایر معانی: امضاء کننده
انگشتر خاتم دار، انگشتر امضا (که به جای نگین دارای مهر است)
قابل نمایش بوسیله علامت یا رمز
سطح معنیداری [آمار] سطحی از احتمال که بهازای آن فرضِ صفر رد میشود
واژههای مصوب فرهنگستان
علامت، معنی دار، حاکی از، ژرف، مهم، عمده، قابل توجه سایر معانی: مهند، دربایست، بااهمیت، کرامند، پرمعنی، چم دار، چشمگیر، قابل ملاحظه، (قدیمی) نشان، نماد (significancy هم می گویند) [صنایع غذای ...
[ریاضیات] مهم ترین تفاوت [آمار] تفاوت معنی دار
[کامپیوتر] ارقام معنی دار [ریاضیات] ارقام بامعنی، اعشار