[معدن] افق نمونهبرداری معرف (ژئوشیمی)
دیکشنری انگلیسی به فارسی
قانون ـ فقه : به نمایندگى
اندازۀ نمایشدهنده [ریاضی] فرمولدار
واژههای مصوب فرهنگستان
بی میل سایر معانی: رنجیده، دلخور، برزخ، ناخشنود، غیظی
[ریاضیات] نمایش دوم جایگشتی
[برق و الکترونیک] نمایش سری
[ریاضیات] گزاره ی حملی
[حقوق] تعلیق مجازات
[سینما] نمایش تلویزیونی (پخش تلویزیونی )
حداقل چیزهای ضروری، کمترین ضروریات
[برق و الکترونیک] نمایش برداری
[ریاضیات] نمایش پارامتری برداری