لحظه، ثانیه، مجدد، دومی، دوم، دوم شدن، درجه دوم بودن، پشتیبانی کردن، تایید کردن، ثانی، ثانوی سایر معانی: دومین، دومی (2nd و 2d هم می نویسند)، دمک، آن، در میان، متناوب، دست دوم، وا خورده، درج ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[سینما] کمک فیلمبردار دوم
(بیس بال) بیس دوم، مخفف: (بیـس بـال)
[ریاضیات] بهینه سازی ثانویه، بهینه سازی دوم
[خاک شناسی] دومین پلکان آبرفتی
[برق و الکترونیک] دومین شکست شکست مخرب در ترانزیستور دو قطبی یا GTO که در آن نقص ساختاری سبب متمرکز شدن جریان محلی و تولید غیر قابل کنترل و افزاینده ی حاملهای جریان و در نتیجه تولید حرارت می ...
[سینما] معاون فیلمبردار دوم
[برق و الکترونیک] تداخل کانال دوم تداخلی که در آن توان خارجی که منشا آن سیگنال مربوط به کانال دومی است که از کانال مطلوب حذف شده است .
طب سوختگی درجه دوم
[ریاضیات] منحنی درجه ی دوم
[ریاضیات] آزمون مشتق دوم
[ریاضیات] قطر فرعی