[عمران و معماری] صفحه لرزنده - ویبراتور صفحه ای
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[عمران و معماری] کوبنده لرزه ای - کوبنده ارتعاشی
[عمران و معماری] کفشک لرزنده - ویبراتور کفشکی
تار مرتعش [فیزیک] تاری که دو سر آن ثابت باشد و در طول آن امواج ساکن تشکیل شود
واژههای مصوب فرهنگستان
ارتعاش [مهندسی بسپار - تایر] فرایند دورهای یا حرکت خطی یک ذره یا جسم جامد کِشسان حول وضعیت تعادل
جنبش، نوسان، تردید، لرزش، اهتزاز، لرزه، ارتعاش، تموج سایر معانی: نوش، شیوش، ترنگ، لرزانش، رجوع شود به: oscillation، دودلی، vibrational اهتزاز [شیمی] ارتعاش [سینما] ارتعاش [عمران و معماری] ار ...
[نفت] حفاری ارتعاشی
[عمران و معماری] حد لرزاندن - حد ارتعاش - حد لرزش
[زمین شناسی] مغناطیس سنج ارتعاشی - یک نوع مغناطیس سنج برای نمونه های مجزای سنگی که از ولتاژ متناوب حاصله از ارتعاش نسبی نمونه در یک سیسم پیچ استفاده می کند. مترادف: مغناطیس سنج فونر.
[زمین شناسی] گودی های هلالی شکل - این گودی های هلالی شکل به صورت خطی پشت سر هم ردیف شده اند . طرف محدب آنها جهت جریان را نشان می دهد . - نگاه کنید به : تول مارک ها (tool marks) و saltation m ...
[برق و الکترونیک] ارتعاش سنج ابزاری ک جابه جایی، سرعت و شتاب مربوط به ارتعاشهای مکانیکی را اندازه می گیرد . نوعی از آن از پیکاپ ارتعاشی پیزوالکتریکی تشکیل می شود که پاسخ یکنواختی از 2 تا 100 ...
[زمین شناسی] سامانه کنترل لرزش -سامانه پایش ارتعاش