پادمان اداری [مهندسی مخابرات] انواع روشهای حفاظتی طراحیشده برای پاسداری از محرمانگی و صحت و دسترسپذیری دادهها
واژههای مصوب فرهنگستان
مدیر، سرپرست، مدیر تصفیه، رییس، فرمدار، وصی و مجری سایر معانی: (حقوق) مدیر و مباشر امور و اموال شخص دیگر، امین ترکه، کارتراز، قیم، متولی، اداره کننده، مجری، رئیس [کامپیوتر] مدیر- نام حسابی ک ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مدیریت سایر معانی: ریاست، مدیریت تصفیه، نظارت، وصایت
پسندیده، قابل تحسین، ستوده، قابل پسند، خیلی خوب سایر معانی: ستودنی، تحسین انگیز، شایسته، عالی، بسیار خوب
صفات پسندیده یاستوده
پسندیدگی، خوبی
دریاسالار، فرمانده، امیرالبحر، عالی ترین افسرنیروی دریایی سایر معانی: (نیروی دریایی) دریا سالار، آدمیرال، (نیروی دریایی امریکا) دریا سالار چهار ستاره، تیمسار، (از ریشه ی عربی: امیرالبحر)، (ق ...
جزایر ادمیرالتی (admiralties هم می گویند)
[خودرو] مفرغ - همبسته ای از مس ؛ روی و قلع
[برق و الکترونیک] نشانه مجاز
[عمران و معماری] انحراف مجاز
adorableness : شایستگی ستایش، قابلیت پرستش، ستودنی