لوچ، احول، دوبین سایر معانی: طب لوچ
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[شیمی] سلول ساختاری
انتونیو استرادی واری (ویولن ساز ایتالیایی)
اواره، هرزه روییدن سایر معانی: (از قافله یا گروه) جدا شدن، به راه خود رفتن، عقب ماندن، به طور نامرتب روی دادن (یا آمدن یا رفتن و غیره)، (گیسو) ژولیده بودن، ژولیدن، (جامه) بدآویختن، بدقواره ب ...
اواره، ولگرد سایر معانی: سرگردان
اواره، دور افتاده، پرت، پراکنده سایر معانی: ژولیده، نامنظم، بصورت نامرتب پراکنده، متواری
جاخالی، جاخالی دادن سایر معانی: (به ویژه در فوتبال امریکایی) با دست کشیده به جلو حریف را عقب راندن، حریف را با مشت جلو امده از خود دور کردن
راستباتوم [علوم نظامی] ← باتوم
واژههای مصوب فرهنگستان
[عمران و معماری] نهر مستقیم - کانال مستقیم
[نساجی] تیغه تمیز کننده لبه صاف
[عمران و معماری] تلمبه با جریان مستقیم
[نساجی] نخ کشی راست یا متوالی