معنی

اواره، دور افتاده، پرت، پراکنده
سایر معانی: ژولیده، نامنظم، بصورت نامرتب پراکنده، متواری

دیکشنری

به شدت
صفت
outlying, faraway, recluse, away, outland, stragglyدور افتاده
sporadic, diffused, outspread, straggly, far-flungپراکنده
adrift, arrant, excursive, homeless, errant, stragglyاواره
flung, deviated, digressed, outlying, solitary, stragglyپرت

ترجمه آنلاین

به شدت

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.