[ریاضیات] تبدیل منظم
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[عمران و معماری] مخزن تنظیمی
بازآبرسانی [تغذیه] جبران آب یا مایعات ازدسترفته در بیمار دچار کمآبی
واژههای مصوب فرهنگستان
نام مجلس قانونی اطریش
[ریاضیات] انتگرال ریمان-استیل یس
تجدید نیرو کردن، نیروی تازه دادن به، باز نیرو بخشیدن سایر معانی: باز نیرو بخشیدن، تجدید نیرو کردن، نیروی تازه دادن به
[ریاضیات] نرخ رد شدن
[زمین شناسی] موج برگشتی
[حسابداری] معاملات با اشخاص وابسته
مسافت ترمز نسبی [حملونقل ریلی] حداقل فاصلۀ بین دو قطارِ درحالحرکت به اندازهای که در صورت ترمزگیری، قطار پشتی به قطار جلویی برخورد نکند ...
[برق و الکترونیک] ضریب شکست نسبی نسبت ضریب شکست دو محیط .
[شیمی] ابر سیری نسبی