جزءجزء کردن [شیمی] جداسازی یک مخلوط در مراحل متوالی که در هر مرحله آن بخشی از مخلوط را جدا میسازند|||متـ . برخش
واژههای مصوب فرهنگستان
سرکشی، خودسری، کج خلقی، بدخویی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
علوم هوایى : ابرهاى تکه تکه و نامنظم استراتوس
مربوط به شکستگى استخوان
شکست، شکستگی، ترک، شکاف، انکسار، شکستن، شکافتن، گسیختن سایر معانی: شکست (استخوان و غیره)، (لوله و غیره) ترکیدگی، شکستگی پیدا کردن، ترک انداختن، (غضروف یا کرجن) پاره شدگی، پارگی، بافت سنگ (طر ...
رَخ شکستگی [زمینشناسی] رَخی با شکستگیهای نزدیکبههم
مکانیک شکست [مهندسی مواد و متالورژی] مطالعه و تحلیل مکانیک رشد ترک و بهویژه ارتباط آن با مادۀ تحت تنش در ناحیۀ نوک ترک
[زمین شناسی] شکستگی، شکست - اصطلاح کلی برای هر نوع نا پیوستگی در یک توده سنگی در نتیجه نقص مکانیکی بوسیله استرس برش یا کشش شکافها شامل گسلها، برشها، درزه ها و پلانها - - در زمین شناسی ساختار ...
تنش شکست [مهندسی مواد و متالورژی] تنش عمودی حقیقیای که در آن بر سطح مقطع کمینه در شروع شکست وارد میآید
چقرمگی شکست [مهندسی بسپار] خاصیتی در مواد که توصیفکنندۀ مقاومت مواد در برابر گسترش تَرَک است
(هواشناسی) ابر شکسته
کلاهبردار، نامشروع، متقلب قانون ـ فقه : فریب امیز