جامه، پوشاک سایر معانی: (قدیمی) جامه، لباس، رخت، ملبوس پوشاندن [نساجی] لباس - پوشاک - جامه - تن پوش
دیکشنری انگلیسی به فارسی
صندوق یااسباب بازی دیگری که درتماشاخانه صدای باران ازان درمی اورند
بارانپوسته [علوم جَوّ] نوعی برفپوسته ناشی از یخ زدن دوبارۀ بلورهای سطحی برف که بارش باران آنها را ذوب یا نمدار کرده است ...
واژههای مصوب فرهنگستان
[زمین شناسی] قشر بارانی - یک نوع قشر برفی که توسط انجماد مجدد برف سطحی که توسط بارش مایعات ذوب شده حاصل می گردد.
[آب و خاک] روز - باران - روز بارانی
[عمران و معماری] بده باران
فرو ریختن، سرازیر شدن
[آب و خاک] طیف نگار قطره باران
[آب و خاک] فرسایش بارانی
[آب و خاک] توزیع فرسایندگی باران
جنگل بارانی [مهندسی منابع طبیعی - محیط زیست و جنگل] جنگلی واقع در بعضی از مناطق گرمسیری یا معتدله که میزان بارندگی آن زیاد یعنی بیش از 2000 میلیمتر در سال است و رستنیهای زیراشکوب ...
باران سنج، وسیله سنجش میزان بارندگی سایر معانی: rain ga(u)geباران سنجباران سنج [عمران و معماری] باران سنج