نشان گذاری مبنایی [برق و الکترونیک] نماگذاری مبنایی نمادگذاری مکانی که رقمهای متوالی در آن به صورت ضریبهای توانهای صحیح متوالی عددی به نام مبنا تعبیر می شوند . عدد نشان داده شده برابر با جمع ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ممیز، نقطه مبنا سایر معانی: ممیز، نقطه مبنا [کامپیوتر] نقطه ممیز، نقطه مبنا، ممیز . [ریاضیات] ممیز
پست رادیویى علوم نظامى : وسیله ارسال پیام رادیویى
رادوجت علوم نظامى : وسیله تخلیه هوا با فشار
( به ویژه در هواپیما) محفظه ی رادار، گنبدچه ی رادار، پوشش پلاستیکی انتن رادار در هواپیما [برق و الکترونیک] رادام پوشش حفاظت کننده آنتن رادار که از مواد دی الکتریک ( معمولاً ورفه های پلاستیکی ...
[ریاضیات] مشتق رادون-نیکودیم [آمار] مشتق رادون-نیکودیم
[زمین شناسی] نقشه پتانسیل رادون - نقشه ای که پراکندگی مکان های در معرض رادون را با چهارگوش های مشبک اختیاری، مرزهای زمین شناسی یا اجرایی نشان می دهد. این تقسیمات بر اساس مقدار رادون در مکان ...
اسم خاص مونث
مخفف: نیروی هوایی پادشاهی (انگلیس)
پالیده [مهندسى شيمى] در فرایند پالایش با حلاّل، آن بخش از مخلوط مایعِ آموده (treated) که نامحلول باقی میماند و با حلاّل جدا نمیشود ...
واژههای مصوب فرهنگستان
بی ارزش، بد نام سایر معانی: شلخته، بد لباس
هرزگی، بی شرفی