تندخو، اتشی مزاج، عجول
دیکشنری انگلیسی به فارسی
نیروی فکری، قدرت مغزی، خرد، (قدیمی) بیمار روانی، دیوانه، وابسته به اختلال روانی، گیج
پتانسیل برانگیختۀ شنوایی تنۀ مغز [علوم پایۀ پزشکی] بخشی از پتانسیل برانگیختۀ شنوایی ثبتشده که از تنۀ مغز ناشی میشود
واژههای مصوب فرهنگستان
تفتآبپزی [علوم و فنّاوری غذا] فرایندی که در آن گوشت و سبزیجات ابتدا در روغن تفت داده میشود و سپس در مقدار کمی آب بهآرامی میپزد ...
[زمین شناسی] خاک های قلیائی که بیشتر در اراضی صحرائی متراکم می گردد
تسمه ی ایستاگر، تسمه ترمز، باند ترمز، لقمه ترمز
[کوه نوردی] میلة ترمز
میلۀ ترمز [حملونقل ریلی] میلۀ اتصال دو قاب ترمز و کفشکهای آن برای هر جفت چرخ
سوپاپ اطمینان ترمز [حملونقل ریلی] وسیلهای در سامانۀ ترمز قطار برای جلوگیری از برگشت جریان هوای فشرده
دیسک ترمز [قطعات و اجزای خودرو] بخشی از ترمز دیسکی که متشکل از یک صفحۀ فولادی یا چدنی یا آلومینیمی است که بر روی محور چرخ سوار میشود ...
[خودرو] پاک کننده دیسک ترمز. در هنگام بارش شدید باران روی دیسک را یک لایه نازک آب میگیرد , این سیستم با ایجاد تماس بسیار خفیف لنت ترمز با دیسک با فواصل مشخص سطح دیسک را تمیز میکند.بدین ترتیب ...
توان راستین، قدرت حقیقی، قدرت مفید [معدن] قدرت ترمز (ترابری)