قابلیت تجزیه بیولوژیکى زیست شناسى : پذیرندگى فروافت زیست شناختى
دیکشنری انگلیسی به فارسی
آموزش زیبازخورد [روانشناسی] روشی که ازطریق آن فرد میآموزد، با آگاهی از پاسخهای دستگاه، برونداد آن را واپایش کند
واژههای مصوب فرهنگستان
زیستنامهای، وابسته بشرح زندگی سایر معانی: زیستنامه ای، وابسته بشرح زندگی
بیوگرافی، زندگینامه، تذکره، زیستنامه، سیرت، تاریخچه زندگی سایر معانی: سرگذشت یک نفر، شرح حال
نژاد زیستشناختی [زیستشناسی] هریک از گروههای درونگونهای که براساس ویژگیهای زیستشناختی قابل تفکیک هستند ...
[پلیمر] زیست غشا، غشای زیستی
زیستکانیشناسی [زمینشناسی] بررسی و مطالعۀ سامانمند زیستکانیها
زیسترادار [علوم نظامی] 1. راداری برای جستوجوی افراد در زیر آوار|||2. راداری برای جستوجوی افراد پنهانشده در ساختمانها ...
[کامپیوتر] فهرست گر بیوس - یکی از روالهای بیوس که به سیستم پلاگ اند پلی می گوید که چه سخت افزاری نصب شده است
زیستچینهشناختی [زمینشناسی] مربوط به زیستچینهشناسی
[زمین شناسی] شاخه اى از علم زمین شناسى مربوط به جدایش وتفکیک واحدهاى سنگى به کمک مطالعه سنگواره هاى موجود درآنها است.
(پزشکی ـ درمان از راه سرم و واکسن و غیره که از سازواره های زنده به دست آمده باشد) زیست درمانی