صف، صف اتوبوس و غیره، در صف گذاشتن، در صف ایستادن، صف بستن سایر معانی: (انگلیس - جلو مغازه و غیره) صف، ردیف، (معمولا با: up) صف بستن، ردیف ایستادن، گیسوی دم موشی، موی بافته و آویخته در پشت س ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[صنعت] زمان صف - زمانی که محصول در صف انتظار می کشد تا نوبت گام بعدی طراحی، سفارشگیری یا ساخت فرا برسد. - زمانی که مشتری در صف منتظر می ماند تا زمان ارائه خدمت به وی فرا برسد.