queue
معنی
سایر معانی: (انگلیس - جلو مغازه و غیره) صف، ردیف، (معمولا با: up) صف بستن، ردیف ایستادن، گیسوی دم موشی، موی بافته و آویخته در پشت سر (pigtail هم می گویند)، (کامپیوتر - داده هایی که به نوبت پردازش می شوند) صف داده ها، داده رج
[عمران و معماری] صف
[کامپیوتر] صف - 10 ساختار داده ای که اقلام اطلاعاتی آن به همان ترتیبی که وارد شده اند، حذف می شوند. بر خلاف stack. 2- فهرستی از کارهاییکه منتظر چاپ یا پردازش اند. این فهرست را سیستم عامل نگهداری می کند.نگاه کنید به print spooler .
[برق و الکترونیک] صف در عملیات کامپیوتری، فهرستی از پردازشهایی که باید به ترتیب انجام شوند، بلوکهای اطلاعاتی باید به ترتیب پردازش شوند یا ترکیب از هر دو .
[ریاضیات] صف
[آمار] صف
[آب و خاک] صف