ادعا کردن، اظهار کردن، تدریس کردن، ابراز ایمان کردن سایر معانی: اقرار کردن، اذعان کردن، ابراز کردن، خستو شدن، آشکار گویی کردن، فاش گفتن، (مذهب یا عقیده ی خود را) اعلام کردن، اشهد گفتن، (به ع ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ادعای عشق یا محبت، محبت ادعا شده، دوستی زبانی
[حقوق] شرکت غیرتجاری (متشکل از افراد متخصص در یک حرفه)
رابطه جنسی مُراجع ـ متخصص [علوم سلامت] برقراری روابط جنسی بین متخصص مراقبت سلامت با بیمار تحت مراقبت او که خارج از حدود اخلاقی است
واژههای مصوب فرهنگستان
حرفه ای کردن، دخشی کردن، پیشه کار کردن، حرفه یی کردن، حرفه یی شدن
از لحاظ پیشه، ازراه پیشه یا کسب
استادان دانشگاه، استادی، گروه استادان
استادی، مقام استادی سایر معانی: استادی، مقام استادی
[بهداشت] مشاغل بهداشتی وابسته
استادیار
دانشیار
پیرا پیشه کار (مانند پیراپزشک و کمک معلم)