دقت، صحت، درستی، صراحت سایر معانی: موشکافی، خرده نمایی، ریزه کاری، ظرافت، دقیق، بادقت، با موشکافی، ظریف [حسابداری] دقت [شیمی] دقت [کامپیوتر] دقترقم دقت - دقت دقتی که یک کمیت با آن مشخص می شو ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[حسابداری] دقت و قابلیت اعتماد
مسیرنمای تقرب دقیق [حملونقل هوایی] ردیفی از چراغهای راهنمای روی باند که تقرب دقیق را برای خلبان امکانپذیر میسازد|||متـ . چراغهای پاپی ...
واژههای مصوب فرهنگستان
[عمران و معماری] باند با تقریب دقیق
[نساجی] اندازه گیری دقیق
[آمار] ماتریس دقت
[آمار] معیار دقت
[نفت] انبساط سنج دقیق
[حسابداری] دقت بدست آمده
[زمین شناسی] تعدیل دقت (dop)
دقت سایر معانی: مضاعف [کامپیوتر] دقت مضاعف - دقت مضاعف - روشی برای نمایش اعداد اعشاری که در آن از دو برار فضای لازم برای ذخیره آنها در حلات معمولی استفاده می شود. چنین داده هایی با دقت مضاعف ...
دقت توسعه یافته