دب اکبر، خیش، گاو اهن، ماشین برف پاک کن، شخم، شخم کردن، باسختی جلو رفتن، برف روفتن، خیش زدن، خیش کشیدن، شخم زدن، شیار کردن سایر معانی: (با خیش) کشت کردن، بساردن، (انگلیس) زمین شخم زده، (مانن ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[نساجی] سمباده زدن کنار خارها
کف شخم [کشاورزی - زراعت و اصلاح نباتات] سطحی از خاک که در نتیجۀ فشار کف گاوآهن برگرداندار سفت میشود
واژههای مصوب فرهنگستان
[خاک شناسی] کشت شیاری
[زمین شناسی] سخت کفه - نمایانگر لایه ای از خاک که در نتیجه تکرار شخم زدن تاعمقی یکسان متراکم شده است.
1- (کاملا) شخم زدن 2- (با خیش) کندن یا در آوردن
(قدیمی) پسر بچه ی مامور شخم زنی
چارچوبی که گاو اهن بدان متصل میشده، میله اهنی گاواهن
تیغه خیش، گاو اهن، اهن خیش سایر معانی: تیغه ی خیش، سپار، سر خیش، ploughshare گاو اهن
[زمین شناسی] نوعی کانی - فرمول شیمیایی:Co,Mn,Ni)SO4•4(H2O)
گاوآهن قلمی [کشاورزی - زراعت و اصلاح نباتات] نوعی گاوآهن با میلههای قلمی که بدون زیرورو کردن لایۀ رویی خاک، بخش زیرین آن را سست کند ...
(انگلیس) زمین زیر کشت (در مقابل زمین چرا: pasture)