پلاستیک، مادهپلاستیکی، قالب پذیر، قابل تحول و تغییر، تغییر پذیر، نرم، خمیری سایر معانی: (ماده ی) شکل پذیر، دیس پذیر، ریخت گیر، دشایند، خوپذیر، تحت تاثیر قرار گرفتنی، اثر پذیر، هنایش پذیر، پل ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[عمران و معماری] تحلیل فروریختگی پلاستیک [زمین شناسی] تحلیل فروریختگی پلاستیک
[پلیمر] کامپوزیت پلاستیک
[عمران و معماری] طرح خمیری - طرح در محیط خمیری - طراحی خمیری - طرح و محاسبه پلاستیک [زمین شناسی] طرح خمیری، طراحی خمیری، طرح و محاسبه پلاستیک
[عمران و معماری] مقطع طرح خمیری
[عمران و معماری] جریان خمیری - جریان پلاستیک - سیلان خمیری - جاری شدن خمیری [پلیمر] روانی پلاستیک
شکلدهی مومسان [سراميک] انجام دادن همۀ فرایندهای شکلدهی سرامیک در حالت مومسان
واژههای مصوب فرهنگستان
[زمین شناسی] درزبند پلاستیکی
[عمران و معماری] درزبند پلاستیکی
[برق و الکترونیک] حامل تراشه چایه دار لاستیکی بسته مدار مجتمع دارای پایه در چهار طرف بهمنظور جایگزینی شدن یا بسته های دوردیفه ( DIP) پلاستیکی در ساخت مدارهای رایج .
[زمین شناسی] آزمایش حد خمیری ،pl
[عمران و معماری] محور خنثای خمیری