معنی

پلاستیک، مادهپلاستیکی، قالب پذیر، قابل تحول و تغییر، تغییر پذیر، نرم، خمیری
سایر معانی: (ماده ی) شکل پذیر، دیس پذیر، ریخت گیر، دشایند، خوپذیر، تحت تاثیر قرار گرفتنی، اثر پذیر، هنایش پذیر، پلاستیکی، مبتذل، سطحی، عاری از خلاقیت، بس فراوری شده، ساختگی، وانمودین، دروغی، (عامیانه) وابسته به کارت اعتباری، (کارت) اعتباری، (زیست شناسی - پزشکی) دشتار، دشتاری، تجسمی، تنایشی، مجسمه سازی، قالب گرفتنی، وابسته به قالب ریزی یا نمونه بر داری (مثلا در مجسمه سازی)، (فیزیک) موم سان، ماده پلاستیکی
plastic _
پسوند:، دشتار، سازنده [romoplastic]
[شیمی] پلاستیک
[عمران و معماری] خمیری - پلاستیک - ناکشسان - شکلپذیر
[برق و الکترونیک] پلاستیک یکی از گروههای بزرگ مواد آلی که می توان آنها را با اعمال حرارت به تنهایی یا با فشار شکل داد. پلاستیکها به دو نوع گرما شکل یا گرما سخت دسته بندی می شوند .
[فوتبال] پلاستیک
[زمین شناسی] خمیر سان- خمیری
[نساجی] پلاستیک ( ماده پلیمری ترموپلاست )

دیکشنری

پلاستیک
اسم
plasticپلاستیک
plasticمادهپلاستیکی
صفت
pasty, plastic, doughy, pulpy, yeastyخمیری
plasticقالب پذیر
variable, mutant, mutable, changeable, skittish, plasticتغییر پذیر
plasticقابل تحول و تغییر
soft, smooth, fine, flexible, fluffy, plasticنرم

ترجمه آنلاین

پلاستیک

مترادف

متضاد

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.