گمارش، کاریابی، تهیه کار سایر معانی: تعیین جا، کارگماری، قرار دهی، گذارد، جایگزینی، ترتیب، تعیین دانشپایه دانشجو از روی امتحان [برق و الکترونیک] وضعیت، جایابی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تغییرحجمسنجی هوایی [تغذیه] تعیین تغییرات حجم اندامها و اعضای بدن ازطریق تغییر حجم هوایی که در آنها جابهجا میشود
واژههای مصوب فرهنگستان
[شیمی] جابجایی دو مولکولی
[نفت] مرکز جابه جایی
[عمران و معماری] مولفه تغییر مکان
معمارى : جابجایى
[حسابداری] افشای اطلاعات بهای جایگزینی
[برق و الکترونیک] زاویه جابه جایی
[عمران و معماری] مسئله مرزی تغییر مکانی
[برق و الکترونیک] ضریب جابه جایی [نفت] ضریب جا به جایی
[معدن] میدان تغییر شکل (مکانیک سنگ)
[آب و خاک] جریان سنج حجمی