placement
معنی
گمارش، کاریابی، تهیه کار
سایر معانی: تعیین جا، کارگماری، قرار دهی، گذارد، جایگزینی، ترتیب، تعیین دانشپایه دانشجو از روی امتحان
[برق و الکترونیک] وضعیت، جایابی
سایر معانی: تعیین جا، کارگماری، قرار دهی، گذارد، جایگزینی، ترتیب، تعیین دانشپایه دانشجو از روی امتحان
[برق و الکترونیک] وضعیت، جایابی
دیکشنری
تعیین سطح
اسم
placementکاریابی
assignment, placementگمارش
placementتهیه کار
ترجمه آنلاین
قرار دادن