مضیقه، اندک، نیشگون، موقعیت باریک، جآنشین، تنگنا، قاپیدن، نیشگون گرفتن سایر معانی: نشگنج، (میان دو چیز سخت) فشردن، (قیچی و گاز انبر و غیره) گاز گرفتن، (وضع) فوق العاده، ابر روال، (وضع) اضطرا ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
(مکانیک) اهرم لب برگشته، دیلم سر کج
پیوندینۀ نیشگونی [پیوند] پیوندینۀ پوستی کوچکی که با بلند کردن مکانیکی پوست از خاستگاه پیوندینه جدا میشود
واژههای مصوب فرهنگستان
[کوه نوردی] گیره ی نیشگونی
[برق و الکترونیک] ولتاژ تنجیدگی
[زمین شناسی] نازک شدن - نازک شدن تا ازبین رفتن. - پایان یا انتهای یک طبقه، رگه یا بخش دیگری از سنگ که به شکل پیشرونده در جهت افقی باریک یا نازک می شود تا از بین میرود و سنگ های جدا از هم، به ...
[پلیمر] غلتک کشنده
[سینما] پینچ ویل
آمیزه ی مس و روی (که در جواهرات بدلی به جای طلا به کار می رود)، زر ساختگی، زرنما، مسبار، صلای مشاقی، تقلبی، بدل، قلب
گرسنگی خورده
در هنگام نیاز شدید، در مواقع اضطراری، در هنگام درماندگی، در تنگنا
ذره ذره پول خرج کردن، بالئامت خرج کردن