[برق و الکترونیک] فشرده سازی صحبت روش حذف مؤلفه های بسامدی معین از سیگنال صحبت برای فراهم آوردن امکان ارسال آن روی باند بسامدی نازک بدون از دست دادن مقدار قابل توجهی از اطلاعات .
دیکشنری انگلیسی به فارسی
رویداد گفتاری [زبانشناسی] هر نمونه از گفتار، مانند گفتۀ واحد یا مکالمه، باتوجهبه شرکتکنندگان و موقعیت آن
واژههای مصوب فرهنگستان
رجوع شود به: linguistic form
گفتاهنگ [موسیقی] نوعی آواز دکلمهوار که بین گفتار و آواز قرار میگیرد
[سینما] لبه گفتار
سخنرانی کردن، سخنوری کردن، نطاقی کردن سایر معانی: (با تداعی منفی یا مزاح آمیز) سخنرانی کردن، دادسخن دادن
صامت، گنگ، لال سایر معانی: نا قادر به تکلم، بی زبان، زبان بسته، وصف ناپذیر، ناگفتنی، (در اثر شگفتی یا ضربه و غیره) زبان بند (شده)، خاموش، عاجز از بیان، (موقتا) ساکت
سخنران، ناطق، سخنور
آموزش گفتارخوانی [شنواییشناسی] آموزش مهارتهای لبخوانی|||متـ . آموزش لبخوانی lipreading training
[برق و الکترونیک] سرعت زاویه ای
(در جاده ها برای مجبور کردن راننده به آهسته رانی) گرده ماهی، برجستگی [زمین شناسی] سرعت گیر
[عمران و معماری] رابطه سرعت با تراکم