افزایش، ضرب، تکثیر، بس شماری سایر معانی: زاد و ولد، برافزایی، ازدیاد، (ریاضی) عمل ضرب [برق و الکترونیک] چند برابر سازی - ضرب افزایش جریان عبوری از نیمرسانا در اثر افزایش فعالیت حاملها . [مهن ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[ریاضیات] تابع ضربی
[ریاضیات] همانی ضربی، عضو خنثی ضربی
[ریاضیات] مکعوس ضربی، وارون ضربی
[ریاضیات] قانون حاصل ضرب
[ریاضیات] ضرب ماتریس ها، ضریب ماتریس ها، ضریب ماتریس [آمار] ضرب ماتریسها
[آمار] اصل ضرب
[ریاضیات] ضرب جبری
[ریاضیات] قانون حذف در ضرب
[ریاضیات] سازگار برای ضرب
[برق و الکترونیک] ضرب فرکانسی
یخافزایش [علوم جَوّ] فرایند ایجاد شدن ذرات یخِ بیشتر، از یخبلورهای موجود در ابر
واژههای مصوب فرهنگستان