طعام، یک ظرف غذا، یک خوراک، هم غذایی، سالن غذا خوری سرباز خانه، شلوغ کاری کردن، خوراک دادن، الوده کردن، اشفته کردن، خوراندن سایر معانی: یک سهم یا وعده ی خوراک، یک سهم یا وعده خوراک آبکی یا ح ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سالن غذا خوری سرباز خانه سایر معانی: (سربازخانه و کشتی و غیره) تالار نهار خوری، ساختمان خوراک خوری، خوردنگاه، سالن غذاخوری
(کت تنگ و کوتاهی که پیشخدمت های برخی رستوران ها و افسران برخی ارتش ها می پوشند) نیم تنه، نیم کت، ژاکت تنگ وکوتاه مردانه
خط، پیغام، پیام، پیغام دادن، رسالت کردن سایر معانی: پیام (با سخن یا علامت و غیره)، پیام رسمی، اطلاعیه، الهام، پیام الهی، پیام پیامبر یا فیلسوف، (آثار هنری وادبی) معنی اصلی، زیرچم، پیام فرستا ...
[کامپیوتر] کادرپیام پنجره ی کوچکی که با ظاهر شدن اطلاعاتی را به کاربر ارائه می دهد . وقتی کاربر با فشار دکمه ی ماوس، خواندن پیام را اعلام می ند . کادر پیام ناپدید می شود . نگاه کنید به aier ...
چکیدهپیام [رمزشناسی] نسخۀ فشردهشدۀ یک پیام اصلی که با استفاده از خوارزمی/ الگوریتم چکیدهساز تولید میشود
واژههای مصوب فرهنگستان
[برق و الکترونیک] چکیده پیام
[کامپیوتر] سر پیام .
عنوان پیام
[کامپیوتر] ارسال پیام روشی برای شرح برنامه نویسی شیء گرا، اشیا ( پیامهایی ) را دریافت می کنند که فراخوان هایی در باره ی رویه های مربوط به آنها باشند . نگاه کنید به object -oriented programmi ...
[کامپیوتر] پیام گزینی .
سگ پر سر وصدا، ادم پر سر وصدا