مکانیک [فیزیک] شاخهای از علم فیزیک که به مطالعه و فرمولبندی قانونهای کلی حرکت میپردازد
واژههای مصوب فرهنگستان
مکانیک، علم مکانیک، نیرو برد، علم جراثقال سایر معانی: جنبه ی فنی، فوت و فن، رمز کار، (بخشی از علم فیزیک که با حرکت اجسام و اثر نیرو بر اجسام سروکار دارد) مکانیک، افزارگان شناسی، سازوکار شناس ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
زیستمکانیک [مهندسی پزشکی] حوزهای علمی که برای توصیف حرکت اجزای بدن و نیروهایی که بر روی این اندامها عمل میکنند از قوانین فیزیک و مفاهیم مهندسی بهره میگیرد ...
(کاربرد روش های علم مکانیک در بررسی ساختار و کارکرد سازواره های زنده) بیومکانیک، مکانیک زیستی [فوتبال] بیومکانیک
مکانیک کلاسیک [فیزیک] قسمتی از علم مکانیک که مبتنی بر قانونهای حرکت نیوتن است و کاربرد آن در مواردی است که اندازه اجسام در مقایسه با طولموج دوبروی آنها بزرگ یا سرعتشان در مقایسه ...
[عمران و معماری] مکانیک محیطهای پیوسته
مکانیک شکست [مهندسی مواد و متالورژی] مطالعه و تحلیل مکانیک رشد ترک و بهویژه ارتباط آن با مادۀ تحت تنش در ناحیۀ نوک ترک
[ریاضیات] مکانیک همیلتنی
مکانیک مولکولی [شیمی] روش تجربی محاسبۀ پویاییشناسی مولکولی که در آن پیوندهای میان اتمها به شکل فنرهایی مطابق با قانون هوک (Hooke's law) نمایش داده میشود ...
[ریاضیات] مکانیک فیزیکی
[ریاضیات] مکانیک آماری کوانتومی [آمار] مکانیک آماری کوانتومی
[شیمی] مکانیک آماری [عمران و معماری] مکانیک آماری [ریاضیات] مکانیک آماری [آمار] مکانیک آماری