اندازهگیر، در خور اندازه گیری یا پیمایش، پیما، سنج [نساجی] توزین - اندازه گیری (وزن کالا)
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[زمین شناسی] زنجیر مساحی
[مهندسی گاز] عامل سنجش
[عمران و معماری] ناو اندازه گیری - ناو سنجش - فلوم اندازه گیری [زمین شناسی] فلوم اندازه گیری، ناو سنجش، ناو اندازه گیری
[عمران و معماری] نقطه اندازه گیر
[شیمی] پی پت مدرج
[عمران و معماری] سرریز اندازه گیری [آب و خاک] سرریز اندازه گیری
(لیسه ی برخی بیدها که برای تحرک به جای لول خوردن قسمت میانی بدن خود را خم می کند) کرم حلقوی
[نفت] واحد اندازه گیری
[نساجی] وسیله اندازه گیری رنگ
[نفت] تابلوی عمق سنجی
فاصلهسنج [حملونقل هوایی] وسیلهای که فاصلۀ بین هواپیما تا ایستگاه ناوبری مربوط را نشان میدهد
واژههای مصوب فرهنگستان