منتها درجه، حد اکثر، بیشینه، ماکسیمم، بزرگترین و بالاترین رقم، منتهی درجه، بیشین، بیشترین، بالاترین، بزرگترین سایر معانی: مهین، مهینه، اوج، ماکزیمم (در برابر: کمینه minimum) [شیمی] حداکثر، ب ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[آب و خاک] حداکثر هوای وارد شده به جریان
[حسابداری] حداکثر ظرفیت
(تمبر شناسی) کارت پستی با تصویر بزرگ شده ی تمبر (که به تاریخ اولین روز انتشار تمبر مهر شده است)
[آب و خاک] حداکثر سطح آلودگی
بیشینهزمینلرزه پذیرفتنی [ژئوفیزیک] ← زمینلرزه خاموشیایمن
واژههای مصوب فرهنگستان
اثبات بیشتراوا [رمزشناسی] نوعی روش اثبات در رمزنگاری که در آن اثباتکننده دارای اطلاعات وارسیپذیر است و برای متقاعد ساختن وارسیکننده به این واقعیت، اطلاعات را در اختیا ...
[عمران و معماری] فرضیه انرژی حداکثر در پیچیدگی برشی
[عمران و معماری] باران کارای بیشینه [زمین شناسی] باران کارای بیشینه
[زمین شناسی] بهره برداری مجاز ماگزیمم از یک چاه نفت
[آمار] ماکسیمم آنتروپی گرا
[زمین شناسی] بیشینه اندازه دانه ها