بالماسکه، شادمانی، ماسک، لفافه، نقاب، روبند، پوشانه، ماسک زدن، پوشاندن، پنهان کردن سایر معانی: رخپوش، رخگیر، هر چیزی که پنهان کند یا ظاهر را عوض کند، پرده، پوشش، تظاهر، پوشش ایمنی چهره، چهره ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[کامپیوتر] آخرین مرحله از طراحی مدار مجتمع که به وسیله آن طرح مدار از طریق پوششهای چند گانه مربوط به لایه های گوناگون مدار مجتمع تحقق می یابد
[برق و الکترونیک] خطای ثبت پوشانه
[ریاضیات] پوشش مقاوم، ماسک
ماسک زده سایر معانی: رخپوش دار، نقاب زده، ماسک دار، چهره پوش دار، نهان، پنهان، مستتر [پلیمر] محافظت شده
[سینما] ماسک کردن
پوشانه [شنواییشناسی] ← پوشانۀ وزوز
واژههای مصوب فرهنگستان
نقاب گذارى، مانع دید شدن کامپیوتر : پوشش روانشناسى : پوشاندن علوم نظامى : پوشاندن [سینما] سبک ماسکینگ - نقابگذاری [کامپیوتر] پوشش ؛ نقاب ؛ گذاری [برق و الکترونیک] پوشانه گذاری - پوشاندن، پوش ...
نوار چسب رنگزنی (به اطراف در و غیره که نباید رنگ زده شود چسبانده می شود)، نوارچسب کاغذی [سینما] نوار چسب
پوشش مرکزی [شنواییشناسی] پوششی که در آن آستانۀ گوش آزمایشی در نتیجۀ فرستادن نوفۀ پوششی به گوش غیرآزمایشی افزایش مییابد، بهطوریکه شدت نوفه برای عبور از جمجمه و ر ...
[سینما] ضد نقاب
گلدار کردن سایر معانی: (پارچه ی موج دار پنبه ای یا ابریشمی ضخیم برای رومیزی و رومبلی و غیره) حریر موج دار، پارچه ی دمشقی، قناویز، پولاد خم پذیر و موج دار (damascus steel هم می گویند)، موج ها ...