آهنربا [فیزیک] قطعهای از مادۀ فرومغناطیس یا فریمغناطیس که در آن حوزههای مغناطیسی به گونهای ردیف شدهاند که در خارج از آن قطعه، میدان مغناطیسی خالص به وجود ...
واژههای مصوب فرهنگستان
اهن ربا، مغناطیس سایر معانی: (شخص یا چیز) پرجاذبه، گیرا، کشنده، ربایا، گرایش گیر، کشش دار، جاذب، آهن ربا، جذب کردن [شیمی] آهن ربا، مغناطیس [برق و الکترونیک] آهنربا جسمی که در اطراف خود میدان ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[برق و الکترونیک] سیم پیچ مغناطیس
[برق و الکترونیک] فولادمغناطیسی فولادی که مغناطیس شوندگی بالا دارد و معمولاً دارای مقداری از ترکیب تنگستن، کوبالت، کروم و منگنر است . فولاد مغناطیسی ماده ی آهنربای دائمی است.
[برق و الکترونیک] سیم پیچی مغناطیس
[برق و الکترونیک] سیم مغناطیسی سیم مسی باعایق بندی لاکی با سایزهای مختلف که به طور معمول برای سیم پیچی پیچکهای ترانسفورماتورها، رله ها و قطعات الکترومغناطیسی دیگر به کار برده می شود.
فزون ساز برکشندی، تقویت کننده ی مغناطیسی، تقویت کننده مغناطیسی [برق و الکترونیک] تقویت کننده ی مغناطیسی تقویت کننده ای بر اساس خواص غیر خطی واکنشگرهای اشباع شدنی، به تنهایی یا در ترکیب با سا ...
بیهنجاری مغناطیسی [ژئوفیزیک] انحراف میدان مغناطیسی زمین از میانگین میدان مغناطیسی پیرامون
[برق و الکترونیک] بی هنجاری مغناطیسی تغییر در الگوی مورد انتظار و عادی میدانمغناطیسی، مانند الگوی میدان مغناطیسی زمین این تغییر می تواند در اثر هر جرم فریتی بزرگ، مانند یک زیر دریایی غوطه ور ...
طولِموج بیهنجاری مغناطیسی [ژئوفیزیک] طولِموج چیره در طیف توان بیهنجاری مغناطیسی
سمت مغناطیسی [مهندسی نقشهبرداری] [ژئوفیزیک] سمت نسبت به شمال مغناطیسی|||[مهندسی نقشهبرداری] زاویۀ میان صفحۀ قائم گذرنده از شیء مشاهدهشده و صفحۀ قائم گذرنده از عقربۀ مغناطیس ...
[زمین شناسی] آزیموت مغناطیسی