magnet
معنی
سایر معانی: (شخص یا چیز) پرجاذبه، گیرا، کشنده، ربایا، گرایش گیر، کشش دار، جاذب، آهن ربا، جذب کردن
[شیمی] آهن ربا، مغناطیس
[برق و الکترونیک] آهنربا جسمی که در اطراف خود میدان مغناطیسی ایجاد می کند . این جسم خاصیت جذب اجاسم مغناطیسی دیگر ف مانند آهن و جذب یا دفع آهنرباهای دیگر را دارد . آهنربای دائمی، میدان مغناطیسی دایمی ایجاد می ند . در حالی که آهنربای الکتریکی تنها در هنگحام عبور جریان الکتریکی از سیسم پیچهای آن ف خاصیت مغناطیسی نشان می دهد . - مغناظیس، آهن ربا
[مهندسی گاز] مغناطیسی، آهن ربا
[زمین شناسی] مغناطیس یا آهن ربا، اکسید طبیعی مغناطیسی آهن که خاصیت جذب براده های آهن را دارا باشد .
[ریاضیات] مغناطیس، آهنربا