کاهل، تنبلی کردن سایر معانی: کار نکردن، (معمولا با: away) وقت را به بطالت گذراندن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دارنشان [مهندسی منابع طبیعی - محیط زیست و جنگل] علامتی بر روی درخت برای مشخص کردن مرز جنگل یا مسیر برداشت چوب
واژههای مصوب فرهنگستان
فروغ، درخشندگی، رنگ یا نور درخشان، شعله درخشان یا اتش مشتعل، با تصویر نشان دادن، جار زدن سایر معانی: اخگر، زبانه ی آتش، شعله ی پرنور، نور شدید (و معمولا گرم)، شعله زدن، زبانه کشیدن (با نور و ...
(ناگهان) شعله زدن، زبانه کشیدن، اخگر افشانی کردن
[آب و خاک] یخ شفاف
توفان یخشیشه [علوم جَوّ] بارشی که در آن براثر یخ زدن آب اَبَرسرد باران یا بارانریزه یا مِه، بر روی اشیای درمعرضبارش، پوششی از یخ تشکیل میشود ...
[عمران و معماری] سنگدانه لعابدار
[عمران و معماری] کاشی لعابدار دیواری
تزیین رولعابی [سراميک] پوشش تزیینی سرامیکی یا فلزی که بر روی بدنۀ لعابخورده قرار میگیرد تا در هنگام پخت مجدد بهخوبی با لعاب درهم بیامیزند ...
(سفالگری)، دوباره لعاب دادن، لعاب اضافی دادن، لعابی، لعاب ثانوی، روی چیزی را لعاب دادن، با لعاب پوشاندن
لعاب خام [سراميک] لعابی که هیچیک از اجزای تشکیلدهندۀ آن پیشتر ذوب نشده باشد