نحیف سایر معانی: دراز و لاغر، استخوانی و بلند، بلند و باریک، لندوک، درازناک، لق لقو، (گیسو) صاف و شل (بی فر و بی حالت)، (چمن و غیره) کم پشت، تنک، لاغر، خمیده، خمار
دیکشنری انگلیسی به فارسی
لاغری، باریکی، درازی
دراز و باریک، لندوک سایر معانی: زیاده قد بلند و لاغر، دراز بی خاصیت، دراز و لاغرو، لق لقو
درازو زشت، بلندولاغر، لندوک
[برق و الکترونیک] یک خط خالی
باکتریدروایان [جانورشناسی] باکتریهایی که زندگی دروایی دارند
واژههای مصوب فرهنگستان
بازه [مهندسی منابع طبیعی - محیط زیست و جنگل] عرصۀ جنگلی که به دلیل شرایط طبیعی بدون درخت یا بسیار کمدرخت باقی مانده باشد
[حقوق] قبولی براتی که در آن، نام براتگیر یا مبلغ برات قید نشده باشد
[نفت] صافه ی مته
فشنگ بی گلوله
برات سفید مهر، ظهر نویسی سایر معانی: چک در وجه حامل، حواله سفید مهر که مقدار وجه ان قیدنشده وقابل پرداخت به دارنده است
[مهندسی گاز] درپوش، صفحه مسدودکننده