[برق و الکترونیک] فشار تابش آکوستیکی فشار یکسویه ی پایدار که موج صوتی به یک سطح وارد می کند .
دیکشنری انگلیسی به فارسی
برآورد اداری [علوم نظامی] بررسی ترتیبات لازم در امور تدارکات و ترابری و تخلیه و دیگر موارد اداری که فرمانده یا ستاد انجام میدهد
واژههای مصوب فرهنگستان
اسم خاص مونث، دریای آدریاتیک بین ایتالیا و یوگسلاوی سابق
دریای ادریانیک
[آب و خاک] فرارفت مه تابشی
بیبرگ [کشاورزی - علوم باغبانی] ویژگی گیاهی که بهطور طبیعی فاقد برگ باشد
وابسته به زبان های افریقایی و آسیایی (مثل عبری و بربری و مصری پیش از اسلام)
[ریاضیات] انحراف جبری
ارام کردن، کم کردن، سبک کردن سایر معانی: تسکین دادن، آرام کردن، تخفیف دادن، فرونشاندن، گساریدن، کاهش دادن، کاستن [نساجی] ساده کردن - رقیق کردن
عمران : رسوبات ماسه و شن ناشى از کم شدن سرعت جریان رودخانه [عمران و معماری] تهنشستگی - تهنشین شدن [زمین شناسی] ته نشستگی، ته نشین شدن ،آبرفت گذاری، آبرفت سازی الف) رسوب گذاری بسیار رقیق (با ...
[برق و الکترونیک] تابش آلفا ذرات آلفای بوجود آمده از اتم های پرتوزا .
آمونیاکدار شدن [شیمی] آمایش یا ترکیب شدن با آمونیاک