چکش [موسیقی] 1. بخشی از سازوکار پیانو که به سیمها ضربه میزند 2. نوعی کوبه که برای نواختن بر برخی سازهای کوبهای به کار میرود ...
واژههای مصوب فرهنگستان
چخماق، چکش، پتک، استخوان چکشی، میخ زننده، خوراک رایگان، چکش زدن، سخت کوشیدن، پتک زدن، کوبیدن، ضربت زدن سایر معانی: (چندین بار) با چکش زدن، چکش کاری کردن، کوبیدن (باچکش)، با چکش ساختن یا محکم ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[عمران و معماری] سوراخ کن ضربه ای - چکش حفاری [زمین شناسی] سوراخ کن ضربه ای، چکش حفاری
[آب و خاک] روش حفاری چکشی- رانشی آب زیرزمینی
[عمران و معماری] سنگ شکن چکشی - آسیای ضربه ای - آسیاب چکشی [صنایع غذایی] آسیاب چکشی : نوعی آسیاب با چکشهای مستطیلی شکل [زمین شناسی] آسیای چکشی این آسیاها دارای روتوری هستند که بر روی آن چکشه ...
(در مورد اشیای فلزی) چکش کاری شده، چکشی
دست بند مجرمین سایر معانی: (کشتی گیری) بازوبند (پیچاندن دست حریف به پشت او)
چکش کار چون اهنگرومانندان
اوسکار هامرستاین (آهنگساز امریکایی)
عمران : چکش بادى [نفت] چکش بادی
چکش سنگ تراشی (که ضربه خور آن پستی و بلندی دارد و با آن سطح سنگ را مسطح و زبر می کنند)، چکش برقی [عمران و معماری] چکش دندانه ای - چکش دندانه دار - چکش دوسرسنگ تراشی
[عمران و معماری] چکش فشنگی [زمین شناسی] چکش فشنگی