[برق و الکترونیک] تقویت کننده ی پل زنی تقویت کننده ای که امپدانس ورودی آن به اندازه ی کافی بالاست به گونه ای که ورودی آن بدون تأثیر عمده بر سطح سیگنال می تواند روی مدار پل بزند.
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[برق و الکترونیک] بهره ی پل زنی نسبت توان تحویلی از یک ترادیسنده یه امپدانس بار معین در شرایط کاری مشخص به توان تلف شده در امپدانس مرجع که ورودی ترادیسنده به دو سر آن پل زده شده است . بر حسب ...
[شیمی] گروه پل شده
لیگاند پلساز [شیمی] لیگاندی که همزمان به دو یا چند فلز یا اتم مرکزی متصل شده باشد
واژههای مصوب فرهنگستان
[برق و الکترونیک] اتلاف پل زنی عکس نسبت بهره ی پل زنی که نوعاُ بر حسب دسیبل بیان می شود.
[سینما] نمای پل زن - درخشان / روشن
برامدگى شکم، تحدب
بستهبندی فلهای [مهندسی بسپار - مجموعه بستهبندی] نوعی بستهبندی مخصوص مواد نرم یا دانهای در هنگام حمل یا انبارش ...
تاریک، تیره، تار، مه الود سایر معانی: (قدیمی) مبهم، غلیظ
[نفت] نمودارگیری قطر
[زمین شناسی] حاشیه اصلی حاشیه عقبی منحنی شکل صدف براکیوپود، که در امتداد آن کفه ها لولا می شوند، هم ساخت با خط لولا صدف های استروفیک می باشد ولی موازی با محور لولا نیست. (1965، TIP).
وابسته بشهرقدیم قرطاجنه درافریقا