دختر سایر معانی: (انجیل) مخفف: غلاطیان، دخترک، (معیار سنجش شتاب برابر با یک سانتی متر در ثانیه) گال، مخفف: گالن، فیزیک واحد شتاب برابر یک سانتی متر بر مجذورثانیه، (noun) (فیزیک) واحد شتاب بر ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
شادی، جشن و سرور، مجلل، با شکوه سایر معانی: مجلل و پرسرور، جشنواره ای، جشن مانند، (از ریشه ی عربی)، ضیافت، بزرگداشت، (لباس) فاخر، خوشی
[نساجی] سرژه 4 در 4 راست - سرژه راست چهار در چهار
هالۀ کهکشانی [نجوم رصدی و آشکارسازها] منطقۀ کروی پیرامون کهکشانها، شامل ستارههای پیرتر
واژههای مصوب فرهنگستان
(نجوم) امواج رادیویی که از داخل کهکشان راه شیری ولی از خارج منظومه ی شمسی منشا می گیرند، صدای کهکشانی، تشعشع رادیویی کهکشان، صوت پراکنی از جانب کهکشان [برق و الکترونیک] نویز کهکشانی - نویز ک ...
شیرزا، شیرافزا، عامل شیرزایاشیرافزا
شیرزا، شیرافزا، داروی شیرزا
(ترشح زیاده از حد شیر از پستان) شیر روش، شیر ریزی
(پزشکی - بیماری مادرزادی به علت فقدان آنزیم های لازم برای سوخت و ساز و تبدیل گالاکتوز به گلوکز) گالاکتوسمی
(افسانه ی شاه آرتور انگلیسی) گالاهاد (شوالیه ی مشهور و فرزند لانسلات)
(شاید از ریشه ی عربی - گیاه شناسی) خولنجان شیرین (جنس alpinia از خانواده ی زنجبیل که ریشه ی آن خوشبو ودارای خواص طبی است)، خسرودار، گالنگال
جزایر گالاپاگوس (گالاپاگو) در اقیانوس آرام (متعلق به کشور اکوادور)