قانون ـ فقه : قابل پیش بینى
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دوراندیش
[آب و خاک] شیب پیش لایه
(کشتی) طناب بادبان جلو
دماغه کشتى، سر کشتى، دلیر، دلاور
(زلزله ی خفیف که پیش از زلزله ی اصلی و در حوالی آن به وقوع می پیوندد) پیش لرزه [زمین شناسی] پیش لرزه
پیشکرانه [زمینشناسی] منطقهای میان بالاترین و پایینترین داغاب دریا
واژههای مصوب فرهنگستان
کنار دریا، موج شکن سایر معانی: لب دریا، حاشیه ی ساحل (و آب)، مرز آب، کنار ساحل، کنار آب [عمران و معماری] پیش ساحل - پیش کناره [زمین شناسی] جلوی ساحل بخشی از ساحل که بین بالاترین و پایین ترین ...
(verb transitive) کوتاه نمودار کردن، بهم فشردن، خلاصه کردن [برق و الکترونیک] کوتاه نما
جلو، پیش، قدام سایر معانی: (نادر) طرف جلو، طرف بالا [زمین شناسی] جلو، قدام، پیش بخشی از کشور یا ناحیه ای که به درون دریا کشیده شده است. مانند Falmouth Foreside، Maine.
آیندهنگاری [آیندهپژوهی] فرایندی نظاممند و مشارکتی که در آن استنباطهای مختلف را دربارۀ آینده گرد میآورند و از آن طریق چشماندازی میانمدت یا بلندمدت را ...
پیش بینی، بصیرت، دوراندیشی، مال اندیشی سایر معانی: آینده نگری، احتیاط، پایان بینی [عمران و معماری] دید به پیش - دید جلو