پیچیدگی، کج پا، کجی سایر معانی: (پزشکی) پای چنبری، پاگدویی، پای گرزی، پای چماقی (talipes هم می گویند)، طب پای کوتاه وکج بطور مادرزادی، پاچنبری، کجی یاپیچیدگی پا
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[پلیمر] چهارتایی، پاکلاغی
[عمران و معماری] فوت مکعب در دقیقه
[عمران و معماری] فوت مکعب در ثانیه از مایل مربع
بیشینۀ پهنای جاپا [مهندسی بسپار - تایر] حداکثر عرض جاپای تایر در شرایط مشخص اندازهگیری
واژههای مصوب فرهنگستان
[نفت] کمر پائین
مسطح شدن کف پا، پلیس گشتی، از بین رفتن انحناء کف پا، دارای عزم ثابت سایر معانی: (صاف و بی انحنا بودن کف پا که نوعی نابهنجاری محسوب می شود) صاف پایی، پاپهن، ملوان، (کف پا که به طور نابهنجار ص ...
[زمین شناسی] مترادفی برای پای دامنه (foot slope). ریشه کلمه: آلمانی (Fusshang) به معنی شیب.
[زمین شناسی] فرودیواره بنگرید به : کمر پایین گسل (footwall)
دارای گام های سنگین، دارای قدم های پرصدا، پاسنگین، اهسته وسنگین درحرکت، دل سنگین
(در نواحی قطبی: حاشیه ی یخ زده ی دریا) یخپوز، یخکران، ی پوزه، دیواره ی در نواحی شمال
[عمران و معماری] شالوده منفرد - پی مجزا - فونداسیون مجزا