رفتار، ایین، وابسته به علم اخلاق، بجی در امور اخلاقی، کتاب اخلاق سایر معانی: (ارزش های اخلاقی و محسنات) نظام (یا سیستم) اخلاقی، خوی گان، بهخویگان، کردارگان، غالبا بصورت جمع علم اخلاق، بجک در ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
(متخصص علم الاخلاق) به کردارشناس، بهخوی شناس، نیک کردار شناس، کردارشناس
اصول اخلاق سایر معانی: (فلسفه) کردار شناسی، بهخوی شناسی، بهکردار شناسی، علم الاخلاق، (سیستم اخلاقی و رفتاری شخص یا مذهب یا حرفه و غیره) کردارگان، خویگان، به خویگان، بهکردارگان، اخلاقیات، رسا ...
اخلاق زیستی [فلسفه] بررسی مسائل اخلاقی در حوزه موجودات زنده که شامل شاخههایی مثل اخلاق پزشکی و اخلاق حیوانات میشود
واژههای مصوب فرهنگستان
(بررسی مسایل فلسفی و اخلاقی ناشی از پیشرفت های پزشکی و علمی) علم الاخلاق زیست شناسی، زیست کردار شناسی
قواعد اخلاقی [گردشگری و جهانگردی] مقرراتی که انجمنها و سازمانهای گردشگری برای اعضای خود وضع کردهاند و آنها در هنگام انجام وظیفه موظف به رعایت آن مقررات هستند ...
اخلاقیات فمینیستی [جامعهشناسی] تلاشی برای بازنگری یا صورتبندی دوباره یا بازاندیشی در آن بخش از اخلاقیات سنتی که تجربۀ اخلاقی زنان را کمارج میدارند ...
اخلاقیات فمینیستی [علوم سلامت] تلاشی برای بازنگری یا صورتبندی دوباره یا بازاندیشی در آن بخش از اخلاقیات سنتی که تجربۀ اخلاقی زنان را کمارج میدارند ...
اخلاق اطلاعاتی [رایانه و فنّاوری اطلاعات] شاخهای از علم اخلاق که به بررسی روابط میان تولید و نحوۀ اشاعه و استفاده از اطلاعات میپردازد ...
نقشهسازی هممقدار [مهندسی نقشهبرداری] تهیۀ نقشهای که در آن یک کمیت با مقادیر همارز در نقشه نشان داده میشود ...
اخلاق عملی [فلسفه] ← اخلاق کاربردی
اخلاق جنسی [علوم سلامت] اصول اخلاقی حاکم بر روابط جنسی