اجر، پرداخت، پاداش، سزا سایر معانی: پاداش دهی، سزادهی، مزدپردازی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
قابل ارائه
عملیات بازشمارهبندی [مهندسی نقشهبرداری] عملیات تخصیص مقادیر جدید به ردههای یک نقشه
واژههای مصوب فرهنگستان
[کامپیوتر] تولید برنامه گزارش ؛ مولد برنامه گزارش ؛ زبان آر-پی-جی
[سینما] دوربین خبری
(فیزیک) تابش بازدهی،بازتابشگری، معمارى : بازتافت [عمران و معماری] بازتافت [برق و الکترونیک] بازتابش تابش ناخواسته سیگنالهای تولید شده محلی در گیرنده رادیویی که سبب تداخل یا فاش شدن مکان گیرن ...
[برق و الکترونیک] تلرانس ( درصد خطا ) مقاومت
تعمیم پاسخ [روانشناسی] ← القا
[ریاضیات] عملگر تحدید
میدان صوت بازآوایشی [فیزیک] میدانی که از ترکیب امواج صوتی فرودی و بازتابی در محیطی بسته پدید میآید
معکوس، منعکس کردن، ولوله انداختن، طنین انداختن، پیچیدن سایر معانی: پژواک کردن، (صدا) منعکس کردن یا شدن، بازآوا کردن یا شدن، نوفیدن، طنین افکن شدن، خنیدن، (صدا) پیچیدن، (حرارت یا نور) باز تاب ...
بازآوایش [شنواییشناسی] تداوم صوت در نقطۀ معینی از فضا، پس از خاموشی منبع تولید صوت