الکترون سایر معانی: الکترون (بخشی از اتم که دارای بار منفی می باشد و از پروتون کوچکتر است) [سینما] الکترون [کامپیوتر] الکترون . [برق و الکترونیک] الکترون ذره ای بنیادی که کوچکترین بار الکتری ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[برق و الکترونیک] شتاب دهنده الکترون
پرتوی الکترونی [شیمی] باریکه الکترون [سینما] پرتو الکترونی [کامپیوتر] پرتو الکترونی . [برق و الکترونیک] پرتو ( باریکه ) الکترونی - باریکه ی الکترونی جریانی از الکترونها که در کاربردهای متنوع ...
الکترونپزی [مهندسی بسپار ـ علوم و فنّاورى رنگ] پخت سریع مادۀ پوششی با ارسال باریکۀ الکترون به سطح ماده و تشکیل رادیکالهای آزاد و انجام واکنش بسپارش زنجیری ...
واژههای مصوب فرهنگستان
[کامپیوتر] سیستم شکست پرتو الکترونی .
[برق و الکترونیک] لیتوگرافی باریکه - الکترونی نوعی روش لیتوگرافی که طی آن پولک نیم رسانای پوشیده از رزیست در محفظه ی خلأ میکروسکوپ الکترونی قرار می گیرد وسپس باریکه ی الکترونی پویش گر تحت کن ...
[برق و الکترونیک] مغناطیس سنج باریکه - الکترونی نوع مغناطیس سنج که اساس کار آن تغییر شدت جهت باریکه ی الکترونی در هنگام عبور از میدان مغناطیسی مورد سنجش است.
[سینما] ضبط به وسیله باریکه الکترونی
[برق و الکترونیک] لامپ باریکه - الکترونی نوعی لام= الکترونی که بر اساس تشکیل و کنترل یک یا چند باریکه ی الکترونی کار می کند.
[شیمی] الکترون گیر اندازی
[برق و الکترونیک] ابر الکترونی
[شیمی] ابر الکترونی