وابسته به نیروی مغناطیسی برق سایر معانی: برقاطیسی، وابسته به آهنربای برقی، الکترومغناطیسی [برق و الکترونیک] الکترومغناطیس - الکترومغناطیسی اشاره به ترکیب میدانهای الکتریکی مغناطیسی مرتبط با ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
حملۀ الکترومغناطیسی [رمزشناسی] حملهای که در آن حملهکننده از نشت تابش الکترومغناطیسی سامانۀ رمز به اطلاعات مربوط به کلید مخفی دست مییابد ...
واژههای مصوب فرهنگستان
بمب الکترومغناطیسی [علوم نظامی] بمبی که تأثیرات مخربی بر فرستندهها و گیرندههای با بسامد پایین دارد
[برق و الکترونیک] ترمز الکترومغناطیسی
[برق و الکترونیک] سازگاری الکترومغناطیسی - همسازی الکترومغناطیسی [ ای ام سی] توانایی یک قطعه یا مدار در کار صحیح الکترومغناطیسی مورد نظر بدون ارسال سیگنالهای نامطلوب به تجهیزات مجاور یا دریا ...
[برق و الکترونیک] انرژی الکترومغناطیسی انرژی مرتبط با امواج رادیویی، امواج گرمایی، امواج نوری ،پرتوهای ایکس، و انواع دیگر تابش های الکترومغناطیسی . - انرژی الکترو مغناطیسی [زمین شناسی] انرژی ...
[شیمی] میدان الکترومغناطیسی [برق و الکترونیک] میدان الکترو مغناطیسی - میدان الکترومغناطیسی میدان مرتبط با تابش الکترومغناطیسی که دارای دو میدان الکتریکی و مغناطیسی متحرک و عمود بر هم و عمود ...
[برق و الکترونیک] شارش سنج الکترومغناطیسی ؛ فلومتر الکترومغناطیسی نوعی شارش سنج که هیچ گونه مانعی در برابر شارش مایع ایجاد نمی کند. جریان القا شده در مایع که توسط دو الکترود آشکار می شود متن ...
[برق و الکترونیک] کانونش الکترومغناطیسی کانونش باریکه ی الکترونی در لامپ تصویر تلویزیونی به وسیله ی یدان الکترومغناطیسی موازی با باریکه که با عبور جریان قابل تنظیم « دی سی » از پیچک کانوننده ...
[برق و الکترونیک] بوق الکترومغناطیسی ساختار بوقی شکل آنتن که برای ایجاد مشخصه ی تابش کاملاً جهت دار به کار می رود. یک موج بر، یا دو قطبی محرک، یا حلقه ی واقع در سر ورودی برقی انرژی سیگنال را ...
[نفت] شیب سنج الکترومغناطیسی
[ریاضیات] بر هم کنش الکترومغناطیسی