فرمان قانون، حکم، فرمان، قانون سایر معانی: دستور رسمی، یاسا، امر [حقوق] فرمان، حکم، امریه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[ریاضیات] پیشگویی بیزی
(مسیحیت)، سرود زکریا، سرود نیایش کوتاه
[ریاضیات] بهترین خط پیش بینی
[آب و خاک] مرکز تحلیل و پیش بینی توفان
[آب و خاک] پیش بینی (بلند مدت) اقلیمی
[عمران و معماری] فاصله اعتماد پیشگویی
[ریاضیات] خط غیر مستقیم پیش بینی
[کامپیوتر] پیش بینی خرابی
[آب و خاک] پیش بینی سیل
[آمار] ملاکهای تعمیم یافته خطای پیشگویی نهایی
[برق و الکترونیک] مدوله سازی پیشگویانه و رمزی خطی نوعی روش مدوله سازی رقمی صدا .