زود، اولیه، مربوط به قدیم، در اوایل، در ابتدا، بزودی سایر معانی: اوایل، نخستگان، آغازین، پیش از موقع، پیش از انتظار، در دوران کهن، باستان، باستانی، پیشین، در آینده ی نزدیک، به زودی، در مدتی ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
نخستگان امریکا (وابسته به اولین سال های ایجاد امریکا به ویژه دورانی که امریکای شمالی مستعمره انگلیس بود)، وابسته به کارهای دستی و مبل این دوره
[زمین شناسی] سخت شدگی اولیه
سحرگاهان سایر معانی: صبح زود
اتاق زودآماده [گردشگری و جهانگردی] 1. اتاقی که مهمان آن را ازپیش بهنحوی ذخیره کرده است که بتواند زودتر از زمان معمول در مهمانخانه به آن وارد شود 2. اتاقی که مهمان مقیم درخواست نظ ...
واژههای مصوب فرهنگستان
نوزادمرگی زودهنگام [علوم سلامت] مرگ نوزاد زندهمتولدشده تا 7 روزگی
هَراکِش [کشاورزی - زراعت و اصلاح نباتات] کشت زودهنگام گیاه زراعی
[حسابداری] بازخرید اوراق قرضه قبل از سررسید
زودخیز، سخرخیز
زودترین آغاز [مدیریت - مدیریت پروژه] در روش مسیر بحرانی، زودترین زمان ممکنی که در آن میتوان یک فعالیت را باتوجهبه منابع و قیدها و تاریخ دادهها آغاز کرد ...
[عمران و معماری] مقاومت اولیه [زمین شناسی] مقاومت اولیه
[عمران و معماری] ترک زودرس حرارتی