نمایش، درام، نمایشنامه، تاتر سایر معانی: (هنر نگارش و به صحنه آوری و بازی در نمایش نامه) نمایش، نمایش نامه نویسی، تئاتر، نمایش پردازی، (یک سلسله رویدادهای جالب توجه یا هیجان انگیز و زنده) ما ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[سینما] اعمال دراماتیک
[سینما] موقعیت دراماتیک صحنه
[سینما] تنش نمایشی
(داستان و رمان و رویداد و غیره را) به صورت نمایش درآوردن، روی صحنه ی تئاتر (یا پرده ی سینما و تلویزیون) نشان دادن، مجسم کردن، (به صورت پرشور یا غلوآمیز) بیان کردن، (به طور زنده و موثر) آشکار ...
نمایشیشده [هنرهای نمایشی] ویژگی اثر یا متن نمایشی برگرفته از یک نوشتۀ ادبی یا غیرادبی
واژههای مصوب فرهنگستان
نمایشپرداز [هنرهای نمایشی] 1. نمایشنامهنویس|||2. مشاور ادبی و نمایشی که با کارگردان نمایش همکاری میکند و ممکن است تغییراتی در متن نمایشنامه ایجاد کند ...
نمایشپرداختی [هنرهای نمایشی] مربوط به نمایشپردازی
نمایش تاریخی (که در آن هنرپیشگان جامه های دوره ی مربوطه را می پوشند)
[سینما] درام صمیمانه
عشق خوش فرجام سایر معانی: (در اصل) نمایش عاشقانه و هیجان انگیز که در آن آواز هم می خواندند و برخی صحنه ها موسیقی هم داشت، (نمایش و فیلم و غیره: دارای کشمکش و تنش های غلوآمیز و احساسات شدید و ...
رفتار غلوآمیز و ساختگی، کردار پر تصنع