قصد، خیال، زمینه، طرح، نقشه، تدبیر، طراح ریزی، تدبیر کردن، طرح کردن، قصد کردن، تخصیص دادن سایر معانی: نقشه ی چیزی را طرح کردن، انگاره کشی کردن، نقشه کشیدن، طرح و اجرا کردن (به ویژه امور هنری ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[عمران و معماری] هواپیمای طرح
[آمار] طرح پایه
سوگیری طراحی [علوم سلامت] سوگیری ناشی از اشکال در طراحی مطالعه
واژههای مصوب فرهنگستان
[عمران و معماری] ظرفیت طرح
[عمران و معماری] مبانی طرح [بهداشت] ضوابط طرح
[عمران و معماری] نارسایی طراحی - نارسایی طرح
راهبرد تمایزبخشی طراحی [مدیریت] ایجاد تمایز با بهرهگیری از طراحی متفاوت و عرضه محصول جدید به بازار
[آب و خاک] دبی طراحی، دبی طرح
زمینلرزه طراحی [ژئوفیزیک] ← زمینجنبش طراحی
[عمران و معماری] عوامل طراحی
[صنعت] آنالیز حالات بالقوه خرابی در طراحی - فرآیند طراحی را با کاهش میزان ریسک خرابی، استحکام بخشیده و با تصحیح نقص ها و اشکالات طراحی محصول (یا سیستم) میزان خرابی را در دوره عمر مفید کاهش د ...