[خاک شناسی] کشت بسته
دیکشنری انگلیسی به فارسی
وابسته به یا متشکل از دو فرهنگ، دو فرهنگی، دو فرهنگی frontier areas are usually bicultural نواحی مرزی معمولا دو فرهنگی هستند
[بهداشت] کشت خون
کشت پینه [کشاورزی - علوم باغبانی] نوعی کشت درونشیشهای که در آن یاختههای پینۀ گیاه را در محیط خاص کشت میدهند
واژههای مصوب فرهنگستان
[آب و خاک] کشت ترازی
[برق و الکترونیک] مدار کنترل 1. داری که عملی را در یک ماشین، وسیله، یا سیستم کنترل می کند 2 . یکی از مدارهایی که به دستورالعملهای موجود در برنامه کامپیوتر ی پاسخ می دهد . 3. مداری که سیم پیچ ...
پادفرهنگ [باستانشناسی] گونهای خردهفرهنگ که در تضاد با مهمترین ارزشها و هنجارهای فرهنگی جامعۀ میزبان قرار میگیرد ...
میان فرهنگی، بین فرهنگی (وابسته به چند فرهنگ گوناگون) [صنعت] میان فرهنگى
[کامپیوتر] فرهنگ شبکه های کامپیوتری
قاعدگی دردناک [پزشکی] ← دُشدشتانی
سختی، مشقت، محظور، اشکال، عقده، مشکل، مضیقه، دشواری، زحمت، گرفتگیری، مخمصه سایر معانی: بغرنجی، صعوبت، دقمصه، هچل، گرفتاری، درد سر، مانع، فلاکت، تنگنا، درماندگی، جنگ و دعوا، ستیزگری، جنگ و ست ...
فرهنگ فراپارینهسنگی [باستانشناسی] فرهنگی باستانشناختی از بقایای صنایع پارینهسنگی جدید که در مرحلۀ پایانی آخرین دورۀ یخبندان در خاور نزدیک ظاهر شده است ...