مکعب، مکعبی سایر معانی: (به شکل مکعب) مکعب، کاب، شش رویه، شش پهلو، مکعب شکل، شتالنگ مانند، کاب شکل، تاسی شکل، سه بعدی، کاب سان، قاپی [مهندسی گاز] مکعب [ریاضیات] مکعبی [پلیمر] مکعبی ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[زمین شناسی] رخ مکعبی رخ کانی موازی با سطوح یک مکعب، مثلاً در گالن.
بلور مکعبی تنگچین [فیزیک] آرایش خاصی از چهار لایۀ تنگچین که میتوان آن را به ساختار مکعبی مرکزوجهی تبدیل کرد
واژههای مصوب فرهنگستان
[شیمی] ساختار مکعبی تنگچین
[عمران و معماری] گنجواره
[زمین شناسی] همارایی مکعبی یک ساختار یا آرایش اتمی که در آن یک یون توسط 8 یون با علامت مخالف احاطه می شود که مرکزهای آنها تشکیل نقاط یا راس های یک مکعب را می دهند. یک مثال از این دست، ساختار ...
[ریاضیات] خم مکعبی آنیزی
[آمار] اثر درجه سوم
[عمران و معماری] فوت مکعب در دقیقه
[عمران و معماری] فوت مکعب در ثانیه از مایل مربع
[عمران و معماری] متر مکعب
[برق و الکترونیک] نیمه رسانای مکعبی نوعی نیمه رسانا که محور های ساختار بلوری آن ( z,y,x ) به یکدیگر عمود هستند و در نتیجه فاصله ی اتمها در هر جهت یکسان است.